شیشه اعتیاد مدرن - هجران

شیشه یا همون کریستال بانی مرگ زود رس جوانان منزوی

تا حالا موادی مثل تریاک هشیش هروئین وامثال اینا بوده که مسئولیت افول جوونارو به عهده داشته

ولی از این به بعد این کار بعهده مخدری بنام شیشه افتاده که اونقدر قدرت تخریب بالائی داره که شخص مصرف کننده خودش به راحتی

شاهد لاغر شدن ونابودی  اعصاب خودش می تونه باشه

اثرات سوء مصرف شیشه:

اثرات مخرب خفنی داره که نمی دونم از کجاش بگم

1-اول بی خوابی 24الی48ساعته شخص مصرف کننده یعنی شخص بعد از مصرف به مدت طولانی از خواب محروم میشه ووقتی که

بی خوابی رو تحمل میکنه خودش دنیای عذابه

2-بی اشتهائی بسیار مشمئز کننده

3-وراجی بسیار ممتد که حتی ثانیه ای هم برای تجدید قوا سکوت نمی کنند

4-تخریب اعصاب ووضعیت روحی

5-پیدایش چین وچروک های بسیار زیاد در سطح پوست که ممکنه تا مدت طولانی با شخص همراه باشه

6-انرژی کاذب

7-پرداختن بسیار بسیار طولانی به مسئله ای خاص یا انجام کاری خاص که ممکنه در وضع عادی حتی از اون کار تنفر داشته باشه مثلا ممکنه از شستشوی اتومبیل نفرت داشته باشه ولی در این حال مدت بسیار زیادی صرف نظافت اومبیل میکنه

8-وضعیت احساسی بسیار کاذب

9-تحریک بسیار بالای شهوت

10-ارضا شدن در هنگام مصرف ماده  (غیر ارادی )

11-خشکی لبها

12-تحریک بسیار زیاد دختران تا حدی که ممکنه جهت ارضا کردن شهوت خود دست به اعمال غیر قابل باور بزنند

مواد مخدر جدید قاتل مواد مخدر سنتی

بعضی از مصرف کنندگان که اکثر دخترها هستند برای کسب لذت بیشتر ممکنه این سم مهلک رو با مشروب

یا ماده مخدری دیگری استفاده کنند

که  باعث مرگ مغزی میشه

چند روز پیش تو یکی از بیمارستانهای بسیار تخصصی تهران دختر بسیار خوشگلی رو اوورده بودند که

شیشه کشیده بود و بعدش ویسکی خورده بود که درجا مغزش از داخل ترکیده بود که وقتی دوستاش از مهمونی به بیمارستان

اونو انتقال دادن دیگه کارش تموم بود چون رگهای مغزش همه پاره شده بودند وخیلی زود اعضاشو هدیه دادند

البته بعد مرگش خونوادش فهمیده بودند

چون به بهونه درس خوندن وامتحان فردا  رفته بود خونه دوستاش که این جوری شد

میدونید شیشه یه ماده شیمیائی هست که دیگه از هنگ کنگ  وارد نمیشه

چون یه سرس آدم نامرد که جون ادما واسشون مهم نیست تو خونشون لابراتوار درست کردن و این رو تولید می کنند

و جوونا خیلی ها شون حتی ماده اصلی و تقلب رو تشخیص نمی دن

خیلی ها هم نبات بجای شیشه می کشن فکر میکنند که نئشه هستند در صورتی که حالت تهوع نبات کشیدن با

شیشه کشیدن فرق داره

وچون خریدو فروش شیشه ممنوع هست حتی اگه بفهمند که کلاه سرشون رفته کاری از دستشون بر نمی یاد

چون نمی تونند برن پولشونو پس بگیرن یا سر یارو دادو بیداد کنن یا برن کلانتری از یارو شکایت کنند

چون کار خودشون غیر قانئنی هست وخودشون گناهکار محسوب میشن

به هر حال خیلی از پسرارو می شناسم که حتی بدنسازی کار می کنند یعنی هر روز باشگاه می رند

ولی به شدت شیشه میکشن

چون بر این باورند شیشه اعتیاد جسمی نداره

ولی از بند اعتیاد روانی ائن نمیشه کریخت

آرایش مو-لباس-و چهره

توی دوره و زمونه ای که آدما از فرط خستگی روحی و از روی بی حوصلگی دیگه میلی واسه حرف زدن باهم ندارن

وتوعصری که برای عقده گشائی آدما به آرایشهای زننده متوسل میشن

نمیشه از هیچ دخترو پسرس توقع اینو داشت که اخلاق ومبانی اون رو مراعات کنه

چون همه در حال مرتفع ساختن عقده ها و کمبود های خود هستند هر چند که با این اعمال عقده گشائی نمیشه کرد

مثلا الان دخترها واسه اینکه سن ازدواج بالا رفته وپسرها خواستگاری نمیرن و پول ازدواج ندارن به فکر افتادن تا

با وسیله آرایش وزیبا سازی ظاهری خود بلکه هوس وشهوت پسرهارو تحریک کنند تا یه پسر پیدا شه با اونا ازدواج کنه

و همین سن بالای ازدواج باعث شده دخترها هم سن ازدواجشون بالا بره

بعضی از خانواده ها فقط می خوان دخترشونو از خونه بیرون کنند وراضی هستند که

هرکی که از راه رسید دخترشونو بهش بدن

دیگه به هیچ چی فکر نمی کنند

دختره تا حالا که فوق لیسانس می خونده همه خواستگاراشو رد کرده منتظر دکتر بوده حالا حتی امله بنا هم نمیاد خواستگاریش

واسه همین مجبور شده با وجود فوق لیسانس به یه شاگرد اتوبوس جواب بله بده

که این نشونه جهل آدمی در قرن اتم هست

علی رغم همه ادعایی که داریم گاهی دست به اعمال نا معقولی می زنیم که خودمون کف می کنیم

بعضی پدرو مادرا

میگن ما فقط یه دوماد خوب می خواهیم پولش مهم نیست

وقتی یکی میره خواستگاری به یارو میگن 2000 تا سکه مهر کن

البته کی داده کی گرفته وبا این حرف پسرو خر میکنن

البته پسری که تاحالا با هیچ دختری دوست نبوده زود خر میشه ولی بعضی پسرا عاقل هستند

به ازدواج به چشم هوس نگاه نمیکنند

کسانی که مهر سنگین برای همسرشون قرار میدن نگاه شهوانی به ازدواج دارن

ودخترانی که مهریه بالا می خوان قصدو نیت شوم وپلیدی دارن تا از پسره اخاذی کنند

از شانس بد دختراپسرای الان پولی در بساط ندارن

کسانی که مهریه سنگین رو قبول میکنند اکثرا وضع مالی بدی دارن

واینکه اگه پسرس بخواد از زیر مهریه ندادن جیم بشه حتی زندان هم بره کسی نمیتونه مهریه ازش بگیره

اینو باید دخترای طمعکار امروز تو مخشون فرو کنند

هر کسی که بتونه جواب این مسابقه رو بده خودم یه جایزه بهش می دم که کفش ببره

سوال

فرق کلاغ چیه ؟

جواب رو در قسمت نظرات ثبت یا به من میل کنید

تا مشت محکمی باشد بر دهان آمریکا و یاوه گویان غربی

به ۳نفر اول جایزه می دم

نفر اول  یه بسته اشی مشی طلائی

نفر دوم یه بسته اشی مشی نقره ای

نفر سوم یه بسته اشی مشی برنزیادامه مطلب...

کلنگ از آسمان افتادو نشکست

                                      وگرنه من کجا و بی وفائی

دیده ام دوزم به در

کوله حاضر به سفر

انتظارم تلخ است

که تو از راه رسی غصه به پایان آید

وامیدی که به احساس تو بر می خیزم

وسحر می کنم این ساز که من بیدارم

انتظارم اینجاست

که تو در پشت در خانه به من قصه بگی

ومن از آمدنت گریه کنم

وقدمهای تورا غرق گل وبوسه کنم

بلکه این عشق

به اعماق دلت ریشه کند

ودگر هیچ نخواهم ازتو

که مرا صاحب عشقت داری

ومرا حورو پری پنداری

فقط این قصه به من گوی

که من می مانم

کنج بی حادثه خانه ما

قفسی هست که من ساگن آن

جنس دیوار قفس جنس سکوت

سقف آن در پی آمال سقوط

ونگهبان حریم

تکه چوبیست که در می نامند

کهنه چاکی تن این دیوار است

بی گمان پنجره است

اگر از منظر رویا نگریم

کاخ پنهان من است

زیورش نیست ولی خاطره هست

تاج وتختش تپش قلب من است

ومنم ساکن وهم پادشه ملک سکوت

حکم من حکم خداست

نهی احساس عطش در برهوت

بر لبم متن دعاست

جامه گرم است و دو دستم گرمتر

از فضای بی نیاز از هر نیاز

پدرم گرم نماز

مادرم بر سر دیگ

دیده تر می کند از مرگ پیاز

پیکر پنجره خیس است عرق می ریزد

خارج از حرمت منزل بلا می خیزد

سینی حامل آجیل کنارش میوه

راوی طی شدن دیجور  (نام شب یلدا نزد ایرانیان کهن)است

مادرم خنده کنان

ظرف سوهان به دست

به پدر می گوید

شب یلداست نشاطی باید

وپدر می کشد عینک ز رخش

زیر لب نغمه کنان

از راه طلاوت کمی می کاهد

بوسه بر پیکر قرآن همی می آرد

اندکی آنور تر

نه ......نه ..... نه

پایین تر

در کف لایه هم کف

کمی پایین تر

منزلی هست فضایش قطبی

او سرائی دار است

وبه حق بیکار است

سردی منزلشان

هر شبش آیتی از دیجور است

فارغ از سینی آجیل و ظرفی سوهان

پسرش می گوید

شب یلداست پس آجیل کجاست ؟

و پدر پای رمیدش ز جواب

سیلی هجو وخرافات دهانش کوبید

تکیه بر مسند مفتی زد و گفت

نفس این واژه حرامست حرامست حرام

می درد سینه پر درد سکوت

ابراملاء معلم و هبوت

قلمی بردارید -بنویسید که :

بابا نان داد

تن شاگرد یتیم

تحفه لرز گرفت از این باد

رنج املاء معلم آمد

چشم بی حوصله را باران داد

چاره ای نیست اگر سفره ما نان نداشت

نور مهتاب شب خانه جان نداشت

چاره ای نیست اگر زمزمه اینست که :

بابا نان داد

باید از ترس معلم به املاء تن داد

می توتن شکوه نمود

وحقیقت آموخت

پدر آن بانی عشقست که روحش بفروخت

ونگوئیم که بابا نان داد

جمله فریاد کنیم

اگر او نان می داد

عشق کتمان نکنیم از سر بی خردی

عاشقش یاد کنیم

چونکه او جان می داد