اثر پای تو بر پهنه شب
اشک پاشیده به ایوان دو لب
دفتر خاطره و مرگ قلم
در حضوری زپس مرز عدم
و روایتگر این قصه غمی جانکاه است
که ازین هجر غمین می گوید
ساحت اقدس دل تیره ز ابر
لرزه بر پیکر صبر
وامیدی که در این واقعه بیمار تن است
قصه کوچ تو در آن شب سرد
دین و دل در طلب فتح نبرد
ودر آن نیمه شب بارانی
دل بشکسته من جا مانده
سر آن کوچه موعود وشب سرد سیاه
خیره دنبال نشانیست که از پا مانده
وصد افسوس که از آه دلم بیزاری
من ز تقدیر بدم در شب تار
تو از این فتح دگر بیداری