امشب تن مردانگی در بند کین است
آزادگی جرمی سیه چون جرم دین است
امشب ارادت آسمانش پشت ابر است
وز بی وفائی خون ندیم چشم جبر است
امشب عدالت پیکرش آماج خون است
کاخ شفقت در حقیقت سرنگون است
امشب وداع عاشقی با مرگ مهر است
گوی رذالت شاهد چوگان سحر است
امشب غزل آسیمه از احوال شعر است
حرمت لبانش پر زچاک ازهتک غیر است
امشب صداقت دیده اش مهمان اشک است
خلقت زنامردانگی ها غرق رشک است