عجب تابلوئی نشونگر زندگی
آدماست اگه دقت کنی می بینی بیانگر اغتشاشات روحی اون نقاش رو بیان میکنه
و می فهمونه که چه ذهن درگیری یارو داشته حسابی قاطی بوده (تعطیل بوده )
برگ اسرارت را
دست غارتگر پائیز به افشا مسپر
هتک اسرار به افشای وضوح
غایتش رسوائی
چو نقابیست که بر صورت افشا زده تن می شکند
بر تن خاطره رختی به عزا می سازد
حرمتی می ریزد
عصر
هوسبازان در لباس عاشق پیشه
یه زمانی می شد از چشمای یه پسر یا دختر فهمید که عشق که ازش دم می زنن
حقیقت داره یا طرف داره فیلم می سازه ولی الان این موضوع تبدیل شده به معظل عمومی
یعنی حتی خونواده ها یی که ادعای فهم وتجربه می کنن وبه پسرو دخترشون به
چشم بچه نگاه می کنن و خودشونو شیخ العقلا می بینن هم نمی تونن تشخیص بدن
چون گرگهای آدم نما توی این دوره زمونه خفن زیاد شدن
حتما نباید گرگ آدم نما به ظاهر یه مرد در بیاد
خیلی از خانومهائی که سنگ بزرگی بنام مهریه سنگین جلوی پای یه پسر می زارن
می تونه همون گرگ مورد بحث باشه که همه مردا رو گرگ می دونن
در حالی که این دختر خانمها تصور می کنن که با مهریه سنگین می تونن یه پسر رو تا ابد مال خودشون کنن
که واسه اینم یه مثال مشتی دارم که شاه نداره
یکی از بروبچ الاف بیکارو دوله که سن ازدواجش گذشته و هوس کرده در سن ?? سالگی زن بگیره
البته به زور داس و چکش مامان خانومش و تهدید باباش
می ره خواستگاری دختر خانومی که
آی این ملت الکی خوشن هر چی که گیرشون بیاد باهاش حال میکنن
حتی با خود ضد حالم حال میکنن
دیگه کاری ندارن ماهیت اون حال لبریز از ضد حاله
کاریش نمیشه کرد
باید هرنگ جماعت شد
راستی یه چیزی می خواستم بگم که تو این وب لاگم شعر های نسبتا خوبی هم پیدا می شه
به شرطی که اصلا حال خوندن داشته باشی
اگه اهلش نیستی اهل جوک می تونی باشی که جوکای لب پاره کن زیاد دارم
باید تو آرشیو یا آخر همین صفحه بگردی
ز
آخه وقتی آدم یه روز دیگه یا یه سال دیگه که از عمرش کم میشه
وبه مرگ نزدیکتر میشه جشن گرفتن داره خنده داره شادی داره
باید زار بزنیم که عمرمون طی شده وهنوز توبه نکردیم
جوونای امروزی با واژه آرزو بیشتر آشنان چون ازش خیری ندیدن
آرزوئیست به دل
حاصل خاطره ای سردو سیاه
کنج این دفتر بی اوراقم
راه احساس مرا سد کرده
نه دوائیست که آرام شوم هول بده
چشم چون حلقه اسرار
لبی با دل خون
سینه ام کعبه آمال به سرحدجنون
بخت من خفته ولی شب بیدارمحض رضای خدا فشار بده
امشب تن مردانگی در بند کین است
آزادگی جرمی سیه چون جرم دین است
امشب ارادت آسمانش پشت ابر است
وز بی وفائی خون ندیم چشم جبر است
امشب عدالت پیکرش آماج خون است
کاخ شفقت در حقیقت سرنگون است
امشب وداع عاشقی با مرگ مهر است
گوی رذالت شاهد چوگان سحر است
امشب غزل آسیمه از احوال شعر است
حرمت لبانش پر زچاک ازهتک غیر است
امشب صداقت دیده اش مهمان اشک است
خلقت زنامردانگی ها غرق رشک است